ما برگشتیم
سلام میبینم که اینجا کسی منتظر ما نیست همه حسابی سرشون شلوغ پلوغه و سراغی از ما نمیگیره ولی ما خودمون رو تحویلی میگیریم و برای برگشت خودمون خوشی در میکنیم . دخترم مامان خیلی تنبل شده گرمای هوا از یه طرف و روزهای آخر ماه رمضون دیگه از بیحالی فرصت انجام هیچ کاری رو نداشتم که هفته آخر ماه رمضون روز شنبه طی یک تماس تلفنی دعوت شدم به یه کار جدید جالبه آدم بشینه تو وخونه و یه دفعه ای یه مدیر بهش زنگ بزنه که پاشو بیا تو استخدامی البته ناگفته نمونه مثل اینکه قبلا عزیزجون خواسته بودن آخه شوهر دختر عمه عزیز مدیر عامل یه ش...
نویسنده :
Raha:)
17:54